سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش بیش از آن است که به شماره آید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
امروز: یکشنبه 103 آذر 4

تعیین رقم خط فقر از آن جهت برای کشورها مهم است که  براساس آن برنامه ریزی برای فقر زدایی انجام میگیرد

در کشور ما هر سال خط فقر تعیین و اعلام میشد ولی امسال این کار صورت نگرفت ودلیل وزیر رفاه این بود که

اعلام آن مشکلی را حل نمیکند...اما پس از اینکه پافشاریهای فراوان... این خط فقط بصورت خصوصی

 اعلام شد و مردمی که صاحب اصلی هستند نامحرم شناخته شدند...و آن کسانی که ازخط فقر

 اطلاع پیدا کردند مطمئنا هیچکدام از فقر چیزی نمیدانند..اگر به قول وزیر محترم اعلام خط فقر مشکلی را

حل نمیکند  چرا نباید اعلام عمومی شود ؟ شاید اعلام آن مشکل ایجاد میکرده...

به هر حال به نظر بنده چند علت برای اعلام نکردن وجود دارد :

اول اینکه خط فقر به نسبت سالها ی گذشته به شدت بالا رفته و این را از دخل و خرج در هر خانواده ای میتوان فهمید.

دوما اعلام خط فقر باعث بالارفتن توقع قشر کارمند وکارگر و حقوق بگیران میشده است که توقع بجایی میتواند باشد.

دلیل دیگه میتواند این باشد که این اعلام نا امیدی و یاس را برای افراد کم درآمد ایجاد کرده و باعث مشکلات روحی

آنان میشده است.درحالی که این واقعیت را میتوان هم اکنون و در نزدیکی خودمان ببینیم وحس کنیم..

دولت با تدبیری زیرکانه و برای اینکه در مظان اتهام از طرف مردم قرار نگیرد از اعلام خط فقر خودداری کرد.

با یه حساب سر انگشتی خط فقری را برای خودم تعیین کردم..

مطمئن باشید این رقم عددی است بین 650000 تا تا750000تومان.

                                                                  

   میلادباسعادت علی ابن موسی الرضاالمرتضی مبارک باد                                          

                                                                                                         یا محمد و یا علی

 

 



  • کلمات کلیدی : ووم
  •  نوشته شده توسط مصطفی جلالی علیائی در دوشنبه 87/8/20 و ساعت 6:7 عصر | نظرات دیگران()

    ای بابا حالا مگه وقت میگذره.............

    تموم بشه بریم خونه...بهترین کار اینه که یه جوری خودمونو سر گرم کنیم تا مسابقه فوتبال شروع بشه ..

    بریم تخمه آفتاب گردون بخریم و بشینیم پای فوتبال....همینطوری که بازی رو میبینیم

     ..تخمه میشکنیم  حرص و جوش هم میخوریم.................بازی تموم میشه..

    اگه برده باشیم میخواهیم هرچه زودتر صبح بشه تا کل کل با بر وبچز  سر گرمیه فردامون باشه..........

    اگر هم باخته باشیم حال و حوصله هچکسو نداریم.............

    این امتحانات پایان ترم تموم نمیشه راحت بشیم.....

    سر برج کی میرسه تا حقوقو بگیریم بزنیم به زخممون...

    چقدر منتظر آخر هفته بمونیم...این زمان چقدر دیر میگذره....

    آخیش امروز جمعه ست...بخوابیم تا 10صبح....

    وای...داریم به عید نزدیک میشیم...آخ آخ چه حالی میده گردش و تفریح....

    دبستان بودیم رفتیم راهنمایی...تو دبیرستان چه ها که نکردیم....رفتیم خدمت ...

    بالاخره رفتیم دانشگاه....سر کاریم...ازدواج کردیم....بچمون به دنیا اومد...

    .....................

    چه دیر فهمیدیم زندگی همان روزهایی بود که زود

     سپری شدنش را آرزو میکردیم                        ( یا محمد و یا علی )

                                          



  • کلمات کلیدی : ووم
  •  نوشته شده توسط مصطفی جلالی علیائی در سه شنبه 87/8/14 و ساعت 6:14 عصر | نظرات دیگران()

    زنجیره عشق

    یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمیگشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود. اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.

    اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.

    زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا" لطف شماست.

    وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد, زن پرسید: "چقدر باید بپردازم؟"

    و او به زن چنین گفت: شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام و روزی یک نفر هم به من کمک کرد،¸همونطور که من به شما کمک کردم."

    اگر تو واقعا" می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی¸باید این کار رو بکنی. نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!

    چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود. او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست¸و احتمالا" هیچ گاه هم نخواهد فهمید. وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار رو بیاره، زن از در بیرون رفته بود، درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود. وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود .

    در یادداشت چنین نوشته بود: شما هیچ بدهی به من ندارید.

    من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد، همونطور که من به شما کمک کردم. اگر تو واقعا" می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی . نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!

    همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر می کرد به شوهرش گفت: دوستت دارم اسمیت همه چیز داره درست میشه..."

    به دیگران کمک کنیم بلاخره یک جا یکی به ما کمک میکنه و قول بدیم که نگذاریم هیچ وقت زنجیر عشق به ما ختم بشه.

     


    سخن روز : امام باقر (ع)

    هر کس به خدا توکل کند، مغلوب نشود و هر کس به خدا توسل جوید، شکست نخورد.


  • کلمات کلیدی : ووم
  •  نوشته شده توسط مصطفی جلالی علیائی در یکشنبه 87/8/12 و ساعت 2:19 عصر | نظرات دیگران()
       1   2   3   4   5   >>   >
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    غم خرید نان در پایین شهر...
    سنگ قبر جالب و متاثرکننده یک دختربچه سرطانی
    توافق ضعیف ژنو در لانه جاسوسی
    پیام علی کریمی به گروهک تروریستی
    صدا و سیمای ایران=گسترش ماهواره
    یادداشت جالب یک ایرانی در پیج ظریف
    معنی « قتیل العبرات » چیست ؟
    زینب (س) چگونه کربلا را در تاریخ زنده نگه داشت؟
    داستان زیبای خیانت
    یک نمونه از هزار..........
    تصاویربیماری ناشناخته محمد امین
    غلامرضا تختی حالا در آمریکا زندگی میکند.
    پسری زیر زمین بود پدر بیل نداشت
    فقر فرهنگی و اجتماعی
    عاشورا در عاشورا...(عکسی درد آور )
    [همه عناوین(117)][عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا