سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به پسر خود محمد بن حنفیه فرمود : ] پسرکم از درویشى بر تو ترسانم . پس ، از آن به خدا پناه بر که درویشى دین را زیان دارد و خرد را سرگردان کند و دشمنى پدید آرد . [نهج البلاغه]
امروز: پنج شنبه 103 آذر 8

نمیدونم چیکار کنم بگم..نگم...برم ..نرم...

قاطی کردم...دیگه نه من طاقتشو دارم نه اون...این وسط یکی دیگم هست...که اصل اونه..

ولی کو گذشت...تو این دوره زمونه کیه که گذشت کنه...من نیستم ..اونم نیست..

پس اون که وسطه باید چی کار کنه..اون که گناهی نداره...حالا اومدیم گذشتم کردیم...ب

عدش مهمه...میفهمی چی میگم...اصل اینه که واقعا هر چی بوده دیگه تموم شده..

.مثل یه کیسه یکبار مصرف جارو برقی ..هر چقدر هم که آشغال جمع کنه بالاخره باید بندازیش دور

..چه خوبه دلمونو هر چند وقت یکبار پاک کنیم....اینجوری نه ما آسیب میبینیم نه جارو برقی........

                                                                                         دست نوشته یه دوست

                       عیب کسان منگر و احسان خویش          دیده فرو بر به گریبان خویش

 

                       آن روز که آیینه گیری بدست           خود شکن  آنروز مشو خودپرست

                                                              

                                           در این ماه عزیز التماس دعا داریم...خیلی

                                                          یا محمد و یا علی



  • کلمات کلیدی : ووم
  •  نوشته شده توسط مصطفی جلالی علیائی در دوشنبه 87/6/18 و ساعت 4:58 عصر | نظرات دیگران()

    با عرض سلام و خسته نباشید حضور عزیزان و ورزشکاران

     واقعیت و حرف دلم رو میخوام بگم...وقتی شنیدم که پرچمدار ایران در المپیک یک خانوم هست اعصابم به هم ریخت نه به خاطر زن بودنش بلکه بخاطر مسائل سیاسی و عقیدتی و ناشناخته بودن ورزشکار مورد نظر نه تنها در جهان بلکه در ایران ...همونطور که تو المپیک های گذشته پرچم را از دست تختی و امیر خادم گرفتند و بنا بر ملاحظات سیاسی به افرادی دیگر سپردند ..که نه تنها در دنیا بلکه در کشور ایران هم کسی اونهارو نمیشناخت...و حالا تاریخ دوباره تکرار شده و در پکن پرچم از دست قهرمانی چون سوریان ..مظاهری...بچه های بلند بالای بسکتبال خارج کردند و به ناشناسی سپردند...فقط به خاطر اینکه حجاب را به دنیا نشون بدن...نمیدونم اون کشورهای مسلمان آفریقایی که با حجابهای بسیار زیبا( که مطمئن باشید چه اینجا و چه در کشور خودشون ظاهرشون یکی است) رژه میرفتن تو چشم نبودن و همه منتظر بودن حجاب ایرانی رو ببینن.متاسفام  برای خودم و دست اندرکاران ورزش این مملکت که دغدغه رژه رفتن باید خود نمایی باشه اون هم بیهوده ...چون ورزشکارهای خانوم هم میتونستن با بقیه رژه برن و حجابشونو به همه نشون بدن..پرچمدار چین رو که دیدیم کیف کردیم...کاپیتان تیم بسکتبال و بلند قد ترین ورزشکار  حاضر در مسابقات...ما هم حامد حدادی را داشتیم .....جالب بود که هم زمان با پخش افتتاحیه در استادیو شبکه سه محمد علی صنعتکاران قهرمان جهان و المپیک وقتی صحبت از کمیته المپیک شد ..گفت :این کمیته بی کیفیت ترین کمیته المپیک تا حالا بوده...نمیدونم ندادن پرچم به افرادی مثل سوریان چه تاثیری براشون داشته...خدا کنه براش فرقی نداشته با شه کی حامل پرچم بوده.

    سیستمهای غلط ورزشی در آینده ورزش ایران را نابود خواهد کرد....

                                                                                               یا محمد و یاعلی



  • کلمات کلیدی : ووم
  •  نوشته شده توسط مصطفی جلالی علیائی در شنبه 87/5/19 و ساعت 1:18 عصر | نظرات دیگران()

    سلام....

    میخوام از خیانت بگم....

    خیانت در امانت...ولی از نوع خاص...خاص بودن به این معنا که بالاترین درجه خیانت محسوب میشه...

    وشرم آور ترین .............

    رسم اینه که وقتی چیزی رو به ما میسپارن یعنی ببه ما اعتماد کامل دارن...و ما باید حداکثر توانمون رو در نگهداری امانت بکار

    بگیریم.....حتی اگه اونطوری که اونا درباره ما فکر کردن نباشیم...یعنی هر کسی خودشو بهتر میشناسه شاید از روی رفاقت و یا بعضی وقتها از روی ظاهر سازی که خودمو انجام میدیو ونیستسم اونجوری که دیگران فکر میکنن ولی به هر حال در امانتی که به ما داده میشه باید کسی باشیم که اونا فکر کردن...نقل هست که روزی مردی به حمام میرفت هنگام ورود به حمام کیسه زر خودشو به شخصی که کنار درب حمام نشسته بود داد و از اونجایی که هوا تایک بود فکر کرد که حمامی اونجا نشسته..وقتی هوا روشن شد و اون شخص هم از حمام بیرون اومد از مرد خواست که کیسه زرشو بده...مرد هم این کار را کرد ..ولی به اون گفت تو با این کارت منو از کاسبی امروز انداختی...

    صاحب کیسه گفت چرا؟ مرد گفت من طرارم (دزد) و تو باسپردن این کیسه به من از رفتن به قرار دزدی که داشتم انداختی...رسم جوانمردی نبود در امانت تو خیانت کنم...............و تمام خلاصه ای که گفتم مقدمه ای بود به خاطر خیانت بعضی از افرادی که این روزها درباره خیانت اونا زیاد شنیدیم..خیانتی فراتر از سپردن کیسه زر .... که سپردن ناموس  به کسانی که یک عالمه پدر و مادر به اونا اعتماد کردن...نمیدونم چی بگم ..ولی این مثل روز روشنه که هیچ وقت از کسانی که مسئولیت حفاظت از دختران دانشجو

    را دارن و در بعضی مواقع محرم اسرار اونها هستن انتظار نمیره از این موقعیت سو استفاده کنن و به خاطر مشکلی که یک دانشجو داره بخوان به خواسته های خودشون برسن که این بی شرمانه ترین حالت یک  فرد میتونه باشه.........که وقتی یک نفر مستاصل شده وبه کمک شما نیاز داره بخواهی از این فرصت به نفع خودت بهره برداری کنی.........و در آخر اینکه شیطان در لحظه ای آدمارو گول میزنه ما نمیتونیم خودمونو پاک و خیلی از خود مطمئن نشون بدیم...چون تا فردی در اون موقعیت قرار نگیره نمیتونه در مورد خودش قضاوت کنه پس نباید مغرور باشیم...

    اون قضیه و داستان فرشته که یادتون هست ( او یک فرشته بود )

                                                                                                          یا محمد و یا علی



  • کلمات کلیدی : ووم
  •  نوشته شده توسط مصطفی جلالی علیائی در چهارشنبه 87/3/29 و ساعت 10:3 صبح | نظرات دیگران()
    <      1   2   3   4   5   >>   >
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    غم خرید نان در پایین شهر...
    سنگ قبر جالب و متاثرکننده یک دختربچه سرطانی
    توافق ضعیف ژنو در لانه جاسوسی
    پیام علی کریمی به گروهک تروریستی
    صدا و سیمای ایران=گسترش ماهواره
    یادداشت جالب یک ایرانی در پیج ظریف
    معنی « قتیل العبرات » چیست ؟
    زینب (س) چگونه کربلا را در تاریخ زنده نگه داشت؟
    داستان زیبای خیانت
    یک نمونه از هزار..........
    تصاویربیماری ناشناخته محمد امین
    غلامرضا تختی حالا در آمریکا زندگی میکند.
    پسری زیر زمین بود پدر بیل نداشت
    فقر فرهنگی و اجتماعی
    عاشورا در عاشورا...(عکسی درد آور )
    [همه عناوین(117)][عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا