سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، هرگاه بنده ای را دوست بدارد، او را از گناهانْ حفظ می کند و پاداشش را برابر چشمانش می نهد . [امام صادق علیه السلام]
امروز: جمعه 103 فروردین 31

فرشته ها

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فرشته ها

 

فرشته ها

 

فرشته ها

 

فرشته ها

 

فرشته ها

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سلام....

بچه های معصومی که سوختند ....

میدونید چرا ؟ چون تو کلاس درسشون با یک چراغ علا الدین گرم میشدن...

و وقتی چراغ با هاشون لج کرد و خودشو انداخت ...همه سوختند...

با گزارشی که فارس ارائه کرد..وزیر بهداشت دستور اکید برای درمان این فرشته های معصوم داد..

این خوبه...ولی آیا بچه ها مثل صورتی که خدا بهشون هدیه کرد میشن ؟

چرا ما و دولتیهای ما بعد از هر اتفاق به فکر چاره میوفتن ؟

تازه بعد از یه مدتی همه چیز فراموش میشه...

چرا باید تو کلاس چراغ باشه برای گرم کردن؟

مگه اینها هم وطن ما نیستن ...چه فرقی هست بین این بچه ها و بچه های ما شهریها ؟

چقدر تبیعض..چقدر اهمال...چقدر نامردی....خدایا به ما توان کمک به مردم مستضعف رو بده....

همه مشکل داریم ولی وقتی مشکلات دیگران رو میبینیم ..خودمون یادمون میره

 و بایدخدا را شکر کنیم بخاطر چیزهایی که داریم و دیگران ندارند......

 

                                یا محمد و یا علی



  • کلمات کلیدی : ووم
  •  نوشته شده توسط مصطفی جلالی علیائی در شنبه 86/9/17 و ساعت 4:48 عصر | نظرات دیگران()

    سلام.....

    امروز شنبه است....

    شنبه..شنبه...وباز هم شنبه....

    این دومین شنبه ایست که خبر ناگواری را میشنوم.....

    اینکه امروز یک نفر از بینمان رفت....

     همانطور که شنبه ای از شنبه ها.... عزیزی دیگر ما را تنها گذاشت...

    امروز کسی رفت و کسی آمد....

    امروز دوستمان..همکار عزیزمان...جانباز و آزاده ای سر افراز از این دنیای فانی خدا حافظی کرد..

    صبح شنبه ها حالی نیست که سر کار بیایی..

    در نظر بگیرید همین حال مختصر نیز محتضر شود....

    وقتی میایی و همکاران رو میبینی...میبینی که با حالتی غم گرفته و با زبان بی زبانی

    میخوان بهت بگن ...امروز قفل آکاردئونیه محل خدمت آقا سید باز نمیشه...

    آخه چرا ؟.... چون کلیدش تو جیب آقا سیده و کسی هم نمیتونه بی اجازه دست تو جیبش کنه..

     خودش هم دیگه نمیتونه کلیدو از جیبش در بیاره....

    قبل از اینکه از بینمون بره تو آبدار خونه باهاش چایی خوردیم و  حالا باید ....

    نمیدونم این دنیا از جونمون چی میخواد ...بهمون جون میده و یک روزی هم جونمونو میگیره...

    یکی سلام میکنه یکی خداحافظی ....یکی بهت تسلیت میگه...یکه دیگه تبریک...

    امروز روزی بود که تسلیت گفتیم برای آقا سید... و تبریک شنیدیم بخاطر احمد رضا...

    احمد رضا امروز به دنیا سلام کرد و به من تبریک گفتن چون عمو شدم....

    و سید نورالدین سید زاده ...خداحافظی کرد...و تسلیت گفتن ..چون نارفیق شدم..

    خدایا رحمت کن آقا سید ما رو.....و در پناه خودت احمد رضا مونو حفظ کن....

                                   الهی آمین          

                  شادی روحش فاتحمه الصلوات                           یا محمد و یا علی



  • کلمات کلیدی : ووم
  •  نوشته شده توسط مصطفی جلالی علیائی در شنبه 86/9/10 و ساعت 6:13 عصر | نظرات دیگران()

    سلام....

    از اینکه نیروی انتظامی برخورد با اراذل و اوباش و جمع آوری مواد فروشهارو شروع کرده

    خوشحالیم وبه این امیدوار میشیم که گستاخی ..شرارت و مزاحمتهای خیابونی کم خواهد شد.

    این طور که پیداست مبارزه با این افراد تداوم خواهد داشت..که اگر این طور نباشد همه رشته ها

    پنبه خواهد شد . مثل دوره های قبل که یه دفعه جو گیر میشدن و چند تا خلافکار و معتاد و میگرفتن

    و بعد هم به هر عللی آزادشون میکردن....و دوباره روز از نو روزی ازنو..................

    این مطلب رو به سبب پخش گزارش مستندی از دستگیری و اعدام اراذل مینویسم...

    نمیدونم اگه قرار بود با این افراد که مستحق اشد مجازات هستند اینگونه برخورد بشه

    پس چرا بعد از این همه سال و این همه جنایت که طی دهه های مختلف انجام گرفت برخورد جدی نشد

    عربده کشی و باج گیری تو خیابونا و مزاحمتهایی که جلوی چشم پدر ومادرها توسط این افراد انجام میشد..

     فقط با یک برخورد مقطعی همراه بود....افرادی بودن که مزاحمت و باج گیری میکردن و حالا با وضع خوبی

    که دارن رفتن و یه کاسبی برای خودشون راه انداختن...میدونید چی میخوام بگم.....

    حرفم اینه که اونقدر در سالهای گذشته با هاشون برخورد نشد ( و قدیمی شدن )یا اگر شد با دادن رشوه و پارتی بازی

    یه جوری در رفتن که حالا  باز نشسته شدن و تجارت میکنن.

    پس حالا نیاییم افتخار کنیم که ما داریم این کارهارو انجام میدیم و با فلان آدما بد ترین برخوردهارو میکنیم..

    چون این برخوردها باید خیلی زودتر انجام میشد تا ناموس این مردم طی چند دهه اخیر هتک حرمت نمیشد...

    درسته که عمل ارزشی و مناسبی رو شروع کردن ولی خیلیها سوختن و الان مجبورن که بسازن....

    نمونه  مثلا برخورد با فروشندگان مواد مخدر ..همین محله خودمونه ....از بچگیم تا الان که 31 سالمه

    یه نفر هست که هنوزم داره مواد میفروشه...نمیدونم با قانون جدید الان دیگه  با سن بالای 60 و25 سال

    سابقه کار باید بازنشست میشد......چرا نشد؟...چون هنوز حکمش از دادگاه نیومدههههههههههه

    به هر حال خداکنه موفق باشن....کار سختیرو شروع کردن وتازه اول راه هستن...ازشون تشکر میکنیم

                                            یا محمد و یا علی

     



  • کلمات کلیدی : ووم
  •  نوشته شده توسط مصطفی جلالی علیائی در شنبه 86/9/3 و ساعت 4:22 عصر | نظرات دیگران()
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    غم خرید نان در پایین شهر...
    سنگ قبر جالب و متاثرکننده یک دختربچه سرطانی
    توافق ضعیف ژنو در لانه جاسوسی
    پیام علی کریمی به گروهک تروریستی
    صدا و سیمای ایران=گسترش ماهواره
    یادداشت جالب یک ایرانی در پیج ظریف
    معنی « قتیل العبرات » چیست ؟
    زینب (س) چگونه کربلا را در تاریخ زنده نگه داشت؟
    داستان زیبای خیانت
    یک نمونه از هزار..........
    تصاویربیماری ناشناخته محمد امین
    غلامرضا تختی حالا در آمریکا زندگی میکند.
    پسری زیر زمین بود پدر بیل نداشت
    فقر فرهنگی و اجتماعی
    عاشورا در عاشورا...(عکسی درد آور )
    [همه عناوین(117)][عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا