سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بر شهوت چیره شو، تا حکمتت کامل گردد . [امام علی علیه السلام]
امروز: جمعه 103 اردیبهشت 7

خاطرات سربازی که 29 سال رکورد دار دوی ایران بود

می گوید در اون سال ها سرباز بگیری بود و من رو بردند به سرباز خونه ای در مشهد

هنوز 45روز نگذشته بود، که دلم برای خانواده ام تنگ شد.

اما مرخصی ندادن ،منم بدون مرخصی و پای پیاده، از مشهد تا طرقبه ( 18کیلومتر ) دویدم و بعد از دیدن خانواده، دوباره از طرقبه تا مشهد را دویدم و رفتم پادگان

پادگان، که رسیدم دیدم گروهبان متوجه غیبت من و چند نفر دیگه شده ، که همه رو به خط کرد و گفت دور پادگان رو باید بدوید

شروع به دویدن که کردیم بعد از1000متر سرباز های دیگه خسته شدند، اما من دور کامل دویدم و ایستادم…!

فرمانده ی گروهان که دویدن من رو ندیده بود، گفت مگه نگفتم دور کامل باید بدوی

گفتم دویدم قربان
 

گفت فضولی موقوف ...!
 

دوباره باید بدوی…!

خلاصه، دو دور دیگه به مسافت 8 کیلومتر دویدم و سر حال، جلوی فرمانده ایستادم و همین باعث شد مسیر زندگی ام تغییر کند…!

یک روز، من رو با یک جیپ ارتشی به میدان سعد آباد مشهد بردند ، برای مسابقه

رییس تربیت بدنی تا من رو دید، گفت:

چرا کفش و لباس ورزشی نپوشیدی؟

گفتم:

ندارم …!

گفت :

خوب برو سر خط الان مسابقه شروع می شه ببینم چند مرده حلاجی ؟

خلاصه با پوتین و لباس سربازی دویدم و دور اخر همه داد می زدن باریکلا سرباز

برنده که شدم دیدم همه می گن سرباز رکورد ایران رو شکستی …!

من اون روز با پوتین و لباس سربازی رکورد ایران رو شکستم و بهم کاپ نقره ای دادن…!

خبر رکورد شکنی من خیلی زود، به مرکز رسید و بهم امریه دادن تا برم تهران

با اتوبوس به تهران رفتم و پرسان پرسان، خودم رو به دژبانی مرکز رسوندم و با فرمانده ی لشگر که روبرو شدم، گفت:

تو همون سربازی هستی که با پوتین رکورد شکستی؟

گفتم :

بله قربان

گفت:

چرا این قدر دیر امدی و سریع من رو سوار ماشین کردند و به استادیوم امجدیه بردن، که قرار بود مسابقه بزرگی انجام بشه …!

مسابقه ی دوی 5000 متر بود و من کفش و لباسی رو که رییس تربیت بدنی مشهد داده بود، پوشیدم و رفتم لب خط…!

یک دفعه صدای تیری شنیدم و هراسناک این طرف اون طرف رو نگاه کردم ببینم چه خبره ؟ که دیدم رییس تربیت بدنی با عصبانیت می گه چرا نمیدوی؟

بدو..!

من نگاه کردم، دیدم، که اون17 نفر دیگه، مسافتی از من دور شدن و من تازه فهمیدم ،که صدای شلیک تیر برای اغاز مسابقه بوده و من چون در مشهد فقط با صدای حاضر رو ) مسابقه رو شروع می کردم اینجا هم منتظر همون کلمه بودم ،نه صدای تیر

خلاصه شروع کردم به دویدن و یه عده هم من رو هو می کردن و می گفتن:

مشهدی تو از اخر اولی …!

دور سوم رو که دویدم تازه به نفر اخر رسیدم و تازه گرم شده بودم …!

در دور بعد متوجه شدم، که نفر چهارم هستم و با خودم گفتم:

خدا رو شکر لااقل چهارم می شم…!

سه دور تا اخر مسابقه مانده بود، که دیدم فقط یک نفر با فاصله از من جلوتره…!

دور اخر خودم رو به پشت سرش رسوندم

به خط پایان نزدیک می شدیم که جلو زدم و اول شدم …!

باز هم رکورد ایران رو شکسته بودم و از عزیز منفرد، که سال ها قهرمان ایران بود جلو زده بودم…!

این ها حرف های استاد علی باغبان باشی، قهرمان دوی ایران است، که ?? سال متوالی بدون حتی یک باخت، مقام نخست مسابقات را در ایران داراست و جالب است، بدانید که تا به حال این رکورد در هیچ رشته ی ورزشی در دنیا شکسته نشده…!

باغبان باشی 219 مدال اسیایی و جهانی دارد و در 8 مسابقه ی المپیک شرکت کرده و اول شده!

ادیب زاده می گوید:

زمان شاه شنیدم ،که پای باغبان باشی شکسته …!

با گروه فیلم برداری رفتیم و وقتی با اون مصاحبه کردم با ناراحتی گفت:

دکتر ها گفته اند باید یک پای من رو قطع کنند

شب، که فیلم پخش شد 50خط تلفن جام جم توسط مردم اِشغال شده بود و همه با عصبانیت می خواستن یه جوری به علی باغبان باشی کمک کنن

همون شب، رضا پهلوی، که در اون زمان ولیعهد بود و نزدیک به17سال داشت، به آقای جهان بانی، رییس سازمان ورزش (‌که اوایل انقلاب اعدام شد) دستوری داده بود، که او هم شبانه به در خانه ی باغبان باشی رفته بود و پاسپورتش را درست کرده بودند و روز بعد ساعت 11 صبح از فرودگاه زنگ زد که :

مثل این‌که معجزه شده و من برای درمان به نیویورک می‌روم.

در نیویورک پایش را یک پروفسور بزرگ عمل کرد، بعد از دو ماه، که برگشت از همان فرودگاه مهرآباد به ما زنگ زد، که من می‌خواهم به زودی در یک مسابقه‌ی دو و میدانی شرکت کنم و شما را هم دعوت می‌کنم.

علی باغبان باشی، وقتی در زمان ریاست جمهوری خاتمی به مراسم تقدیر و نکو داشت پیش کسوتان دعوت شد، زمانی که نام باغبان باشی، در مراسم از طریق بلند گو اعلام گردید، خاتمی از یکی از حاضرین پرسید:

مگر باغبان باشی زنده است؟!

و چه ضیافتی بود، در آغوش کشیدن و اشک به چشم آوردن خاتمی برای قهرمانی که نام ایران را بر بلندای المپیک جهانی فریاد کشید …!

باغبان باشی، اکنون 84سال سن دارد و هنوز فعالیت ورزشی می کند …!

اخرین باری، که باغبان باشی را دیدم، دور میدان دروازه قوچان بود؛ به گرمی حال و احوال کردم و او گفت:

شما مگه من رو می شناسی؟

لبخندی زدم و گفتم :

تمام دنیا شما رو می شناسن…!

باغبان باشی، هنوز در طرقبه زندگی می کند و روحیه ی شاد و ورزش کاری دارد

منبع : وبلاگ تلخ نوشته ها



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط مصطفی جلالی علیائی در یکشنبه 88/9/29 و ساعت 6:48 عصر | نظرات دیگران()
    آیت ا.. منتظری دیشب در سن 87 سالگی دار فانی را وداع گفت.

  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط مصطفی جلالی علیائی در یکشنبه 88/9/29 و ساعت 11:42 صبح | نظرات دیگران()

    ·         خشونت در همه جا و از طرف همه بزرگان نفی شده..مگر در موارد لزوم....

    ·         حتی سیاست خارجی ایران خشونت در کشورهای مختلف رو محکوم میکنه...

    ایران میخواهد از راه مسالمت آمیز جریان هسته ای رو حل کنه . کشورهایی

    که به دنبال جنگ طلبی علیه ایران هستند  توسط بیشتر دنیا حمایت نمیشوند.

    همونطوری که ما انرژی هسته ای را حق خودمون میدونیم با ید به اصولی از

    قوانین آژانس هم احترام بگذاریم....تا حالا چندین بار پای میز مذاکره نشستیم و

    نظرات همدیگرو شنیدیم و طبق اون قعطنامه صادر شده.....کاری ندارم به نفع ما بوده

    یا نه....اصل اینه که ما حرفهای آزانس رو شنیدیم و اونا هم نظرات مارو....

    تعجب میکنم چرا نمیخواهیم قبول کنیم یک عده ای تو کشورما هستند که مخالفند...

    اعتراض دارند..ومیخواهند حرفشونو بزنند....ولی کسی نمیخواد صدای اوناروگوش کنه

    تا اومدن حرف بزنند و اعتراض کنند..یا کشته شدند یا دستگیر و یا بی آبرو....

    آخر سر هم انگ ضد انقلابی بهشون خورد....نمیدونم چرا مرگ بر منافق.. رو به اونها

    گفته میشه....چرا بعضی میخواهند خونی که تو رگشون هست در راه جهاد با این جماعت

    ریخته بشه....مگه نه اینکه اونها دوستان...آشنایان...اقوام..همکاران...بچه های همین ملت

    هستند....همین حالا تو یک خانواده شاید دو صدای مختلف باشه....آیا باید بمیره...

    مگر نبود روح الامینی....پسرش اعتقادی دیگر داشت....چرا تو این رسانه... که باعث بیشتر

    فتنه هاست همش گفته میشه اینها هیچی نیستند ....تعدادی اندکند..و....

    خوب همین میشه که لجبازیها شروع میشه و برای خود نشون دادن دست به هر کاری

    میزنند که بگویند ما هستیم...

    چرا از راهکار گفتگو برای مشکل هسته ای ایران  صحبت میکنیم...

    ولی مردم کشور خودمون هیچی نیستند...هر کس مخالفه ..منافقه...

    چرا نمیخواهیم با گفتگو حل بشه این داستان و چرا همیشه تهدید ..

    چرا زندان...وحشت...شکنجه...بایکوت...تهمت...شایعه...قتل..تجاوز...

    امام علی (ع) فرمودند : هرچه برای خود میپسندی برای دیگران بپسند..

    اگر ایران میخواد با تعامل و گفتگوی دیپلماتیک مشکلات بین الملی  خودشو حل کنه

    حداقل این اجازه رو به مردم خودش بده که حرفشونو بزنند ...الهم عجل لولیک الفرج

                                                                                   یا محمد و یا علی



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط مصطفی جلالی علیائی در دوشنبه 88/9/23 و ساعت 2:57 عصر | نظرات دیگران()
       1   2   3   4   5   >>   >
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    غم خرید نان در پایین شهر...
    سنگ قبر جالب و متاثرکننده یک دختربچه سرطانی
    توافق ضعیف ژنو در لانه جاسوسی
    پیام علی کریمی به گروهک تروریستی
    صدا و سیمای ایران=گسترش ماهواره
    یادداشت جالب یک ایرانی در پیج ظریف
    معنی « قتیل العبرات » چیست ؟
    زینب (س) چگونه کربلا را در تاریخ زنده نگه داشت؟
    داستان زیبای خیانت
    یک نمونه از هزار..........
    تصاویربیماری ناشناخته محمد امین
    غلامرضا تختی حالا در آمریکا زندگی میکند.
    پسری زیر زمین بود پدر بیل نداشت
    فقر فرهنگی و اجتماعی
    عاشورا در عاشورا...(عکسی درد آور )
    [همه عناوین(117)][عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا