عارف روشن ضمیر حضرت آیت الله بهاالدینی در مجلسی بنا به مناسبتی فرموده بود :
در جلسه ای که حضرت ولی عصر (ع) در مکه داشتند..نام چند نفر برده شده که
یکی از آنان حاج اقا فخر تهرانی بوده است.
حاضرین تعجب کردند که ایشان در قم تشریف داشته اند..
اما از جلسه حضرت مهدی (ع) در مکه خبر دارد.
رو به اقا کرده و گفتم :اجازه میدهید این مطلب را به آقا فخر عرض کنم؟ فرمود مانعی ندارد.
وقتی سخن ایشان را به حاج آقا فخر گفتم..شروع به گریه کرد...
از ایشان پیرامون این توفیق بزرگ سوال کردم.
فرمود : نمیدانم.ولی شاید به خاطر خدمتی است که به مادرم کرده ام.
زیرا ایشان به خاطر کسالتی که داشت مدتی بستری گردید و خانه نشین شد
از این رو..تمام کارهایم را تعطیل کرده و مشغول خدمتگذاری به او شدم.
شاید این عمل ناچیز قبول شده است..به ویژه که ایشان علویه بود و از سادات محسوب میشد.
بی مهر رخت روز مرا نور نماندست وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست
هنگام وداع تو زبس گریه بکردم دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست
یا مهدی ادرکنی عجل علی ظهورک
حضرت آیت الله حاج میرزا احمد سیبویه که در تهران سکونت دارد میفرمود که :
مرحوم حاج شیخ حسین سامرایی میفرمود : زمانی که سامرا مشرف بودم ..
عصر روز جمعه ای به سرداب مقدس رفتم..
و غیر از من کسی آنجا نبود..حالی پیدا کردم و متوجه حضرت صاحب الامر (ع) شدم..
در آن حال صدایی از پشت شنیدم که به فارسی فرمود :
(( به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدارا به حق
عمه ام زینب (ع) قسم دهند که فرج مارا نزدیک گرداند))
تاج گل نرگس مستان ما عشق دل و روضهء رضوان ما
خاطرهء خوب گلستان ما ساز نی و ساغر شعبان ما
عمر دلم بی تو به پایان رسید شاد کن ای نر گس جانان ما
یا محمد و یا علی یا فاطمه الزهرا یا صاحب الزمان ادرکنی وما تهلکنی لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
پادشه خوبان ( سید عباس موسوی مطلق )