سلام....
میخوام از خیانت بگم....
خیانت در امانت...ولی از نوع خاص...خاص بودن به این معنا که بالاترین درجه خیانت محسوب میشه...
وشرم آور ترین .............
رسم اینه که وقتی چیزی رو به ما میسپارن یعنی ببه ما اعتماد کامل دارن...و ما باید حداکثر توانمون رو در نگهداری امانت بکار
بگیریم.....حتی اگه اونطوری که اونا درباره ما فکر کردن نباشیم...یعنی هر کسی خودشو بهتر میشناسه شاید از روی رفاقت و یا بعضی وقتها از روی ظاهر سازی که خودمو انجام میدیو ونیستسم اونجوری که دیگران فکر میکنن ولی به هر حال در امانتی که به ما داده میشه باید کسی باشیم که اونا فکر کردن...نقل هست که روزی مردی به حمام میرفت هنگام ورود به حمام کیسه زر خودشو به شخصی که کنار درب حمام نشسته بود داد و از اونجایی که هوا تایک بود فکر کرد که حمامی اونجا نشسته..وقتی هوا روشن شد و اون شخص هم از حمام بیرون اومد از مرد خواست که کیسه زرشو بده...مرد هم این کار را کرد ..ولی به اون گفت تو با این کارت منو از کاسبی امروز انداختی...
صاحب کیسه گفت چرا؟ مرد گفت من طرارم (دزد) و تو باسپردن این کیسه به من از رفتن به قرار دزدی که داشتم انداختی...رسم جوانمردی نبود در امانت تو خیانت کنم...............و تمام خلاصه ای که گفتم مقدمه ای بود به خاطر خیانت بعضی از افرادی که این روزها درباره خیانت اونا زیاد شنیدیم..خیانتی فراتر از سپردن کیسه زر .... که سپردن ناموس به کسانی که یک عالمه پدر و مادر به اونا اعتماد کردن...نمیدونم چی بگم ..ولی این مثل روز روشنه که هیچ وقت از کسانی که مسئولیت حفاظت از دختران دانشجو
را دارن و در بعضی مواقع محرم اسرار اونها هستن انتظار نمیره از این موقعیت سو استفاده کنن و به خاطر مشکلی که یک دانشجو داره بخوان به خواسته های خودشون برسن که این بی شرمانه ترین حالت یک فرد میتونه باشه.........که وقتی یک نفر مستاصل شده وبه کمک شما نیاز داره بخواهی از این فرصت به نفع خودت بهره برداری کنی.........و در آخر اینکه شیطان در لحظه ای آدمارو گول میزنه ما نمیتونیم خودمونو پاک و خیلی از خود مطمئن نشون بدیم...چون تا فردی در اون موقعیت قرار نگیره نمیتونه در مورد خودش قضاوت کنه پس نباید مغرور باشیم...
اون قضیه و داستان فرشته که یادتون هست ( او یک فرشته بود )
یا محمد و یا علی