سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جوانمردى آبروها را پاسبان است و بردبارى بى خرد را بند دهان و گذشت پیروزى را زکات است و فراموش کردن آن که خیانت کرده براى تو مکافات ، و رأى زدن دیده راه یافتن است ، و آن که تنها با رأى خود ساخت خود را به مخاطره انداخت ، و شکیبایى دور کننده سختیهاى روزگار است و ناشکیبایى زمان را بر فرسودن آدمى یار ، و گرامیترین بى‏نیازى وانهادن آرزوهاست و بسا خرد که اسیر فرمان هواست ، و تجربت اندوختن ، از توفیق بود و دوستى ورزیدن پیوند با مردم را فراهم آرد ، و هرگز امین مشمار آن را که به ستوه بود و تاب نیارد . [نهج البلاغه]
امروز: پنج شنبه 103 آذر 8

 

توجه فرمایید........ شنوندگان عزیز...توجه فرمایید...خونین شهر...شهر خون...آزاد شد...

 

چه شور و شوق باحالی بود...کوچیک بودم ولی همه چیزو میفهمیدم....

...مردم تو خیابونا خوشحالی میکردن...نمیدونستن باید چی کار کنن..مست بودن...مست پیروزی

هر کسی میخواست یه جوری هیجانشو خالی کنه...میرفتن تو شیرنی فروشی..طبقو از

تو یخچال در میووردن و پخش میکردن....همه بیرون از خونه ها بودن تا احساساتشونو خالی کنن ..

نمیشد تو خونه موند ...اگه میموندی از دلتنگیه تو خیابون سکته میکردی ...باید میومدی تا

خوشحالیتو به همه نشون بدی...

پیرزن مهربون محلمون که پسرش تو جبهه شهید شده بود از خوشحالی گریه میکرد ...

یه کاسه نقل اوورده بود و رو سر مردم  تو کوچه پس کوچه ها که خودشونم نمیدونستن کجا

باید برن میریخت...یادمه یه سری ریخته بودن پشت یه وانت و از اون بالا مردمو تهییج میکردن..

میرفتی بالا میومدی پایین یه دفعه میدیدی با مردم 10تامحله پایین تر رفتی.............

مردم تا چند روز آشفته بودن نه از بی نظمی بلکه از نظم  نظام فداکاری..عشق به میهن...........

مسجد خرمشهرو که نشون میداد معنیه مقاومتو میفهمیدی...........

اون وقت بود که پوز عراقیا به خاک مالیده شد..اون که میخواست 3روزه تهرانو بگیره..نتونست

حتی از خرمشهر رد بشه...

بعد از این چند روز همه یه جورایی حالشون گرفته شد چون یه چیزی شنیدن.......

شما هم شنیدید......

ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته       خون یارانت پر ثمر گشته

 آه و واویلا کو جهان آرا..................       ....................................

 

مردا و زنای اون موقع با اسلحه سبک جلوی بعثیا وایسادن و شهید شدن... تا دونه آخرشون ...

تا  من و تو زنده بمونیم و بتونیم ..داستانشونو تو وبلاگامون بنویسیم...خیلی سالارید

یا محمد و یا علی



  • کلمات کلیدی : ووم
  •  نوشته شده توسط مصطفی جلالی علیائی در دوشنبه 86/2/31 و ساعت 6:41 عصر | نظرات دیگران()

    سلام...سلام

    ببخشید ..هر چی میخوام مطلب تلخ ننویسم میینم نمیشه....

    با اینکه شیرینی زیاد میخورم و اس ام اسهای باحالی میخونم..ولی بازم تلخی رو دوست دارم

    ...شاید به خاطر اینه که ادکلن تلخ میزنم و از تلخیش خوشم میاد....

    خیلی وقته  شاهد این هستیم ..که هموطنای عزیز مون از کوچیک و بزرگ داخل این ماشینها

    که همون پژو هستش تلف میشن....

    نمیدونم چند نفر دیگه باید از بین برن تا این ماشینها درست بشن...

    ما که بخاطر آلودگی هوا وسلامتی مردممون تولید پیکانو متوقف کردیم ..چرا نمیام از تولید این

    ماشین مرگ حداقل تا رفع عیبش جلوگیری کنیم...

    میدونید سوختن آدما و زجر کشیدنشون چقدر سخته....شاید بد ترین مرگ زنده زنده سوختنه...

    چرا آقای مدیر عامل زیر بار اینکه تولیداتش معیوبه نمیره....

    اگه به شما بگن ..که تو این 1000تا ماشین یکیش حتما میسوزه ..مطمئنا اونو تحویل نمیگیرید..

    چون جون زنو بچتونو دوست دارید...شاید همونی که تحویل گرفتید آتیش بگیره..

    هیچکدوم از اون هزار نفر هم تحویل نمیگیرن......

    ولی اگه گفتن رفع عیب شده ...خوب هر کسی با هزار امیدو آرزو ..لحظه شماری میکنه تا

    ماشینشو بگیره و خونوادشو خوشحال کنه....و مطمئن از اینکه دیگه اتفاقی نمیوفته...

    ائمه ما تاکید داشتن تا مسلمونا هنگام تجارت و معامله کاری نکنن که طرف مقابلشون

    متضرر بشه...جنسی رو که تقلب توش اتفاق افتاده نفروشن....

    ...................اگه همه ما با خلوص نیت و برای رفاه و امنیت همدیگه تلاش کنیم اونوقته که

    خودمون هم تو رفا ه و آسایش هستیم...چون این زندگی یه چرخه طبییعه.....

    و از قدیم گفتن....از مکافات عمل غافل مشو       گندم ز گندم بروید جو ز جو

    با همدلی دنیای بهتری داریم....شیرین شیرین....ادکلنای تلخو جمع میکنیم تا وقتی از کنار

    هم رد میشیم ..تلخیمون باعث ناراحتی نشه...

    یه طوری باشه که همه شیرینی داشته باشن ....اگه اینجور باشه فقط امکان داره مرض قند

    بگیریم ...که خیلی بهتر از سوختنه................

     



  • کلمات کلیدی : ووم
  •  نوشته شده توسط مصطفی جلالی علیائی در یکشنبه 86/2/16 و ساعت 9:7 صبح | نظرات دیگران()

    سلام...

    دیروز (یکشنبه) گفتیم: مردم زیر خط فقر مطلق... در کشور 2میلیون و مطمئنا بیشتر هستند

    و مردم زیر خط فقر بالای 12 میلیون نفر هستند...

    این مردم و  خود ما همه مال این مرز و بوم هستیم ...پس چرا باید چنین شکاف طبقاتی

     بین ما باشه....چرا هر روز این فاصله بیشتر میشه....

    خودت دیدی بعضی وقتا ..که تو یه مغازه داری جنس میخری..یه خانم یا آقایی میاد..و اونقدر

    منتظر میمونه..تا اونجا خلوت بشه...میدونی چرا..........؟

    به خدا ..دیدم که تو مغازه مرغ فروشی یه بچه 200 یا 300 تومن اوورده بود و کمی مرغ میخواست

    یا خانواده ای که از بس به بچه هاش سوپ پای مرغ داده بود ..بچه ها دیگه حالشون بد میشد..

    پیرزن وقتی200 تومن از کیف کوچیکش در میاره..و از میوه فرش میخواد  بهش میوه بده...

    و میوه فروش با اکراه این کارو میکنه ..یا از خجالت آب میشی یا از عصبانیت سرخ شدی..

    البته مردم با مرامی داریم ...حتی مغازه دار مشتی....

    پارسال وقتی تو صف حلیم برای افطار بودم...یه خانومی با دختر بچش از اونجا رد میشد که..

    بچه گفت من از اینا میخوام ...مادر یه قیمتی گرفت و رفت ...به بچه گفت پولشو ندارم...

    در همین لحظه یه آقایی که تو صف بود آهسته دنبالشون رفت و نگهشون داشت...

    نوبتش که شد یه ظر فم برای اونا گرفت..

    نمیخوام سیاسی بازی در بیارم ولی ما با این همه ثروت تو کشورمون...وقتی دولتمون میتونه

    به کشورهای دیگه کمک کنه پس به مردم خودمون هم میتونه برسه...

    اشکال ما اینه که مدیران رده بالای ما اغلب  کارایی لازم رو ندارن نه که این کاره نباشن ..

    بیشترشون تو پستی که تخصص شو دارن نیستن ..و اگه دقت کنید یکسریشون بصورت..

    چرخشی با هرجابجایی .مسئولیتشون عوض میشه....مدیریت به مدارج علمی نیست

    بلکه به مدیریته..مثلا یه فدراسیون ورزشی با یه مدیریت خوب به کلی متحول میشه...نمونشو داریم

     

    نفت ..گاز ...معادن سرب ..روی ..مس..سنگ تزیئنی و....همه در رده های بالای جهانی جا دارند

    ولی مدیریت منابع بسیار ضعیفه...

    نمیدونیم چه جوری جلوی تورم و بگیریم و با مفاسد اقتصادی چگونه بر خورد کنیم....

    خیلیها هستند که ما نمیشناسیم شاید همسایه مون باشن یا همکار و یا از فامیلامون....

    ولی اگه کمی دقت کنیم ...سرخیه سیلی رو تو صورتاشون میبینیم....

    یا محمد و یا علی

     



  • کلمات کلیدی : ووم
  •  نوشته شده توسط مصطفی جلالی علیائی در دوشنبه 86/2/10 و ساعت 6:32 عصر | نظرات دیگران()
       1   2   3   4      >
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    غم خرید نان در پایین شهر...
    سنگ قبر جالب و متاثرکننده یک دختربچه سرطانی
    توافق ضعیف ژنو در لانه جاسوسی
    پیام علی کریمی به گروهک تروریستی
    صدا و سیمای ایران=گسترش ماهواره
    یادداشت جالب یک ایرانی در پیج ظریف
    معنی « قتیل العبرات » چیست ؟
    زینب (س) چگونه کربلا را در تاریخ زنده نگه داشت؟
    داستان زیبای خیانت
    یک نمونه از هزار..........
    تصاویربیماری ناشناخته محمد امین
    غلامرضا تختی حالا در آمریکا زندگی میکند.
    پسری زیر زمین بود پدر بیل نداشت
    فقر فرهنگی و اجتماعی
    عاشورا در عاشورا...(عکسی درد آور )
    [همه عناوین(117)][عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا