نمیدونم چیکار کنم بگم..نگم...برم ..نرم...
قاطی کردم...دیگه نه من طاقتشو دارم نه اون...این وسط یکی دیگم هست...که اصل اونه..
ولی کو گذشت...تو این دوره زمونه کیه که گذشت کنه...من نیستم ..اونم نیست..
پس اون که وسطه باید چی کار کنه..اون که گناهی نداره...حالا اومدیم گذشتم کردیم...ب
عدش مهمه...میفهمی چی میگم...اصل اینه که واقعا هر چی بوده دیگه تموم شده..
.مثل یه کیسه یکبار مصرف جارو برقی ..هر چقدر هم که آشغال جمع کنه بالاخره باید بندازیش دور
..چه خوبه دلمونو هر چند وقت یکبار پاک کنیم....اینجوری نه ما آسیب میبینیم نه جارو برقی........
دست نوشته یه دوست
عیب کسان منگر و احسان خویش دیده فرو بر به گریبان خویش
آن روز که آیینه گیری بدست خود شکن آنروز مشو خودپرست
در این ماه عزیز التماس دعا داریم...خیلی
یا محمد و یا علی