سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستی خدا را جُستم و آن را در دشمنی با معصیت کاران یافتم . [امام صادق علیه السلام]
امروز: شنبه 103 اردیبهشت 29

یکسال گذشت...

یک ساله که ندیدمت...یکسال غم دوری تو در دل ما جا خوش کرده....

شب تلخی بود ..آن شبی که خبر پروازت را شنیدم...و تا صبح به خودم میگفتم مگر میشه..

و چه روزی بود ....روز وداع با تو را می گویم....

روزی که به محلتان آمدم...و اول از همه تو را دیدم...که آرام خوابیده ای...

صورتم را به شیشه چسباندم..نگاهت کردم ..و صدایت زدم..اما تو خواب بودی...

و رویت را پوشانده بودند..ولی من چهره ات را دیدم...

مگر میشد آن صورت همیشه خندانت را فراموش کنم..

و باورم نشد که تو باشی../....../..تو باشی و لی صدایت نباشد...

تو باشی و در این شلوغی ..ساکن بمانی..

رفتم تا بیشتربدانم...سر کوچه رسیدم...ماتم گرفته بود آن کوچه بن بست را...

نمیخواستم باور کنم که این جمعیت برای بدرقه تو آمده اند...

جلوی علی را گرفتم...وقتی در آغوش هم بغضمان ترکید...و قتی پرسیدم..حسن کجاست؟

و قتی جوابم را با گریه داد..وقتی مهدی و محمد هم همین جواب را به من دادند ...

باورم شد که تو را نخواهم دید...

میخواستم داد بزنم ...آهای مردم اینجا چه خبره ؟این جمیعت کجا میره ..توی این کوچه بن بست...

کوچه ای که بن بسته ..چه راهی داره که همه توی کوچه گم میشن....و گفتن...

میرن تو خونه حسن اینا.. شاید حسن اونجا باشه..شاید خودشو قایم کرده...

ولی... نه.بیرون که میان..انگار ...چشماشون قرمزتره...و دلاشون غمگینتره..

...و هنگامی که پیکر پاکت را به  منزل آخرت رساندیم...چه ناله و سوزها که شنیدیم...

سوزی از دل سوزناک مادر...و ناله یک دانه خواهر...

و او که روز اول همه غصه بی تو بودن را خود به دوش کشید..و پرنده اش را تنها به خانه آورد..

حتی بعد از رفتنت در آن خانه غم زده تو بودی که همه را شاد میکردی...

وقتی  پدرت با آن روحیه مثال زدنی گفت هر کس خاطره ای از حسن دارد بگوید...

و گفتیم...در حالی که تو هم بودی در لحظه لحظه آن خاطرات........

حالا یکسال گذشته است از آن روزها...و یادت.. نشانیت همه جا هست..هر جا که میرویم

...و بهترین جایی که همیشه تو هستی آن حسینیه است...هر کس دلش برای تو تنگ میشود

میرود حسینیه...نوشته هایت را میخواند و برایت یادگاری مینویسد....

...........

در این یکسال چه افرادی که با تو آشنا شدند و در این حسینیه ثبت نام کردند..

و هنوز هم می آیند تا تو را ببیند و صدایت را بشنوند ......

از نورآمدی و بسوی نور رفتی..

تولد بسوی نوررفتنت مبارک

 

 یکسال از عروج آسمانی اش گذشت

به همین مناسبت مراسم یادبود ی از طرف خانواده آن مرحوم  در روز پنج شنبه 13/10/86

از ساعت 30/14 الی 16 در مسجد صاحب الزمان (عج) واقع در

خیابان دماوند ..ایستگاه منصور آباد..خ شهید عباس نبی ئیان

( ده متری بانک ) برگزار میگردد...

دوستان و عزیزان با حضورمون یاد حسن را گرامی میداریم و

مرحمی باشیم بر دل خانواده آن مرحوم  انشاالله

                 شادی روح حسن نظری فاتحمه الصلوات                                                

                                                                 یا محمد و یا علی



  • کلمات کلیدی : ووم
  •  نوشته شده توسط مصطفی جلالی علیائی در یکشنبه 86/10/9 و ساعت 6:51 عصر | نظرات دیگران()
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    غم خرید نان در پایین شهر...
    سنگ قبر جالب و متاثرکننده یک دختربچه سرطانی
    توافق ضعیف ژنو در لانه جاسوسی
    پیام علی کریمی به گروهک تروریستی
    صدا و سیمای ایران=گسترش ماهواره
    یادداشت جالب یک ایرانی در پیج ظریف
    معنی « قتیل العبرات » چیست ؟
    زینب (س) چگونه کربلا را در تاریخ زنده نگه داشت؟
    داستان زیبای خیانت
    یک نمونه از هزار..........
    تصاویربیماری ناشناخته محمد امین
    غلامرضا تختی حالا در آمریکا زندگی میکند.
    پسری زیر زمین بود پدر بیل نداشت
    فقر فرهنگی و اجتماعی
    عاشورا در عاشورا...(عکسی درد آور )
    [همه عناوین(117)][عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا