سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در آغاز سرما خود را از آن بپایید و در پایانش بدان روى نمایید که سرما با تن‏ها آن مى‏کند که با درختان . آغازش مى‏سوزاند و پایانش برگ مى‏رویاند . [نهج البلاغه]
امروز: پنج شنبه 103 اردیبهشت 27

سلام....

پرده اول

همه آدما در طول زندگی هدایایی به دستشون میرسه و از این بابت خوشحال میشن.

احساس خوبی بهشون دست میده وسعی میکنن که از اون هدیه به بهترین شکل مراقبت کنن.

به مرور زمان این تحفه ها کهنه ..فرسوده یا اینکه از بین میرن ویا نسبت به اونا دل زده میشیم

اما هدیه هایی هستن که انسان هیچوقت نسبت به  اونا دلزده نمیشه بلکه بر اثر مرور زمان

دلبستگی بیشتری به اونا پیدا میکنه یکی از این هدایا که از طرف خداوند به انسانها داده میشه

فرزندی هست که خبر تولدش بهترین خبر برای پدرها و مادرها در طول زنگیشونه.

و من این بهترین هدیه خداوند مهربونو روز سه شنبه 14 شعبان شب میلاد سرور کائنات

مهدی صاحب زمان تحویل گرفتم...و خداوند بخشنده رو سپاس میگم از اینکه شیرینیه

زندگیرو به ما هدیه داد.

  بغلش که میکنی یا وقتی دستای کوچولوش انگشت اشارتو میگیره ..

این لحظه رو نمیخوای با چیز دیگه ای عوض کنی...آرامش پیدا میکنی ..راحت میشی و دلت

از هیجان تکون خوردناش میلرزه ...یه لرزشی که همیشه دوست داری باهات باشه

پرده دوم

حالا که چند روز از تولد این کوچولو میگذره و احساس پدر بودن رو پیدا کردم...

و دلسوزیه پدری نسبت به فرزندشو میفهمم...از اینک گریه میکنه و دلمو آتیش میزنه..

میگم خوب بود بابام این روزو میدید...و حتی اگه یک روز هم که شده بعد از به دنیا اومدنش

زنده بود تا به پاش میوفتادم و از رفتارم نسبت به اون عذر خواهی میکردم و میگفتم :

تازه دارم میفهمم پدر یعنی چی...دلسوختن چیه...

و این یعنی اول کار و هر چی جلوتر میرم عذاب وجدانم بیشتر میشه...

خیلی مسائل رو بهش میرسم و درک میکنم ...درکی که الان خیلی دیر شده..

 

                                      یا محمد و یا علی

 



  • کلمات کلیدی : قانون
  •  نوشته شده توسط مصطفی جلالی علیائی در شنبه 86/6/10 و ساعت 11:29 صبح | نظرات دیگران()

    سلام ...

    خیلی وقته که میخوام این مطلبو بنویسم ..ولی هر بار نتونستم چون اونقدرا که باید .................

    موضوع مطلبو نمیشناختم ...از روزی که از پیشمون پر کشیده چند ماهی میگذره...

    و از اونجایی که هر وقت عزیزی از پیشمون میره تازه قدرشو میفهمیم و بیشتر از

    همیشه  نبودشو احساس میکنیم  تازه میریم سراغش تا بیشتر بشناسیمش...

    منم  مثل بقیه ...حالا دارم متوجه میشم که اون کی بود و ما کی هستیم..

    البت هیچی نیستیم.....

    چند باری دیده بودمش ولی اوج رفاقت و آشناییمون از وقتی بود که فامیل نزدیک شدیم

    و برای محکم کردن این پیوند مبارک با خانواده هامون به مشهد رفتیم..

    همون اول تو سفر اول و رفاقت اولی ..اولین چشمه های با حالیرو تو ذاتش دیدم

    میگن وگفتن دوستو باید تو سفر شناخت و من شناختمو نشناختم...

    همه حسن به مقصود رسیدرو(« اخطار»نون حسن رو با کسره بخونید)

     با چهره خندون و نشاط ظاهری میشناختیم و همینطور هم بود..... با صفا

    و توی اون سفر پر خاطره و طرب انگیز کل شور و شوق مسافرتو با آدمای با حالش تجربه کردم

    ولی وقتی که به مقصود رسید تازه فهمیدیم  توی اون چهره خندونو شاد

    چه مرامایی بوده ...از غیرت ایرونی تا بیرق مسلمونی و از محبت حسینی تا صورت نورانی

    همه این مراما تو وجودمون هست ولی درجه بندیاش فرق میکنه ..

    نمیدونستم حسن به مقصود رسیده ..تو فامیل یا هر جا که از خودش ردی گذاشته یه ارتشبد بوده

    حالا که تنهام بی حسن به مقصود رسیده ..حالا که اون به مقصود رسیده

    نمیدونم باید زودتر میدیدمش یا اصلا نمیدیدمش...از یه طرف میگم:

    کاشکی زودتر رفیق میشدیم تا بیشتر ببینمش.. بفهممش..بشناسمش..

    ولی میگم نه ...کاشکی اصلا نمیدیدمش ..آخه تا اومدم از فامیلی ..رفیقش بشم

    رفت اون بالا که نتونم بگیرمش...و من رفتم تو خماری ....... ومن برای اون و خیلی های دیگه

    یه رفیق بودم ...ولی یه رفیق نارفیق.......

    تو ختم حسن به مقصود رسیده یکی از دوستام اومد..نشست تو مجلس..

    اصلا  به مقصود رسیدرو نمیشناخت...دیدم داره گریه میکنه ..حقیقتش

    باورم نشد...فهمیدو گفت چه بچه نازی بوده ..گفتم چطور؟

    گفت چون منو به گریه انداخت..عکسش...چهرش...و سوگش

        تو رفتی و به مقصود رسیدی   تو معبود بدیدی  برسیدی                                               

                                          به قول یه دیوونه یا حسن و یا حسین

     

     

     



  • کلمات کلیدی : قانون
  •  نوشته شده توسط مصطفی جلالی علیائی در دوشنبه 86/5/22 و ساعت 12:15 صبح | نظرات دیگران()

    سلام...

    تاحالا به این فکر کردین چه خدای خوبی داریم...

    این همه نعمت برامون گذاشته و همه جا هوامونو داره...

    به نظر شما بزرگترین نعمتی که به ما داده چیه؟

    سلامتی؟ عشق؟پدر و مادر؟........

    اینا همه درست...ولی به نظر من یک سلسله مراتبی در نعمتها هست که از ابتدای زندگی به ما عطا شده...

    اولین و بزرگترین اونا این بود که خداوند مارو سزاوار زندگی تو این دنیا قرار داد..

    یعنی به ما اجازه حیات داد..

    دوم این بود که بین همه خلایق به ما بهترین صورت رو داد و مارو یک انسان خلق کرد ..

    همه ما امکان داشت یک موجود دیگه باشیم...و از امکانات انسان بودن بی بهره...

    سوم ..تو این همه دین  ما مسلمون هستیم..و بهترین دین و برترین رسول و داریم..

    چهارم...از مذهبهای مختلفی که تو اسلام هست ما از همه بهتریم و شیعه و دوستدار علی(ع)

    و خاندان پاکش هستیم.....

    پنجمی اینه که : تو بهترین کشور و با بهترین مردم زندگی میکنیم ..ایرانیها با احساس ترین

    مردم دنیا هستند... و دوستدار ترین ..دوستداران ائمه ...

    و در آخر ..خداوند بلند مرتبه تمام موجودات و پدیدهارو در خدمت ما گذاشته

     تا قشنگترین و لذت بخشترین زندگیرو داشته باشیم

    میبینید که ما از همه برتریم...و بهترین نعمتهارو داریم...

    ولی اینم هست که مسئولیتمون هم بیشتره و باید در همه کارهامون دقت کنیم..

    خداوند به ما وعده از این دنیا بهترو داده پس برای به دست اوردن بهتر از بهتر بیشتر بکوشیم...

      قرب الهی هدف همه ماست                                                  یا محمد و یا علی



  • کلمات کلیدی : قانون
  •  نوشته شده توسط مصطفی جلالی علیائی در چهارشنبه 86/4/27 و ساعت 9:50 صبح | نظرات دیگران()
    <      1   2   3      >
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    غم خرید نان در پایین شهر...
    سنگ قبر جالب و متاثرکننده یک دختربچه سرطانی
    توافق ضعیف ژنو در لانه جاسوسی
    پیام علی کریمی به گروهک تروریستی
    صدا و سیمای ایران=گسترش ماهواره
    یادداشت جالب یک ایرانی در پیج ظریف
    معنی « قتیل العبرات » چیست ؟
    زینب (س) چگونه کربلا را در تاریخ زنده نگه داشت؟
    داستان زیبای خیانت
    یک نمونه از هزار..........
    تصاویربیماری ناشناخته محمد امین
    غلامرضا تختی حالا در آمریکا زندگی میکند.
    پسری زیر زمین بود پدر بیل نداشت
    فقر فرهنگی و اجتماعی
    عاشورا در عاشورا...(عکسی درد آور )
    [همه عناوین(117)][عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا