اذان جمکران شوري به پا کرد دلم را از غم عالم جدا کردصبا را گشته بودم محرم راز مرا با رمز غيبت اشنا کردبخوان در دل تمناي فرج را بگو شايد نگاهي هم به ما کردچو يعقوب از غم يوسف بناليد به بوي جامه اش او را شفا کرد نباشد گل به بستان در زمستان گل نرگس به هر باغي وفا کردببينيم در جهان عدل علي را اگر امد حکومت را به پا کرداگر ابري بييايد روي خورشيد مشو نوميد وبايد بس دعا کردخدا يا عمر من را طاقتي بخش که بينم غيبت کبري رها کرداللهم عجل لوليك الفرج