خواب ديدم مرده ام، خواب ديدم خسته و افسرده امتا ميان گور رفتم، دل گرفت، قبركن، سنگ لحد را گل گرفتترس بود و وحشت تنها شدن، پيش درگاه خدا رسوا شدنناله ميكردم وليكن بي جواب، تشنه بودم در پي يك جرعه آبيك ملك گفتابگو نام تو چيست؟آن يكي فرياد زد رب تو كيست؟گفتنم عمر خودت كردي تباه، نامه اعمال تو گشته سياهنااميد از هر كجا و دل فكار، ميكشيدندم به خفت سوي نارمردي آمد از تبار آسمان، نور پيشانيش فوق كهكشانگيسوانش شط پرجوش وخروش، درركابش قدسيان حلقه به گوشبرسرش دستما ل سبزي بسته بود، بردلم مهرش عجب بنشسته بوددر قدوم آن نگار مه جبين، از جلال حضرت حق آفرينغرق حيرت داشتم اين زمزمه ، آمده اينجاحسين فاطمه؟اينكه اينجا اينچنين تنها شده، كام او باتربت من واشدهاينكه مي بينيددرشوراست وشين، ذكرلالائيش بوده ياحسينبارها برمن محبت كرده است، سينه اش راوقف هيئت كرده استاينكه درپيش شما گرديده بد، جسم وجانش بوي روضه ميدهدپرچم من رابه دوشش مي كشيد، پابرهنه درعزايم مي دويداقتدا برخواهرم زينب نمود،گاه مي شد صورتش بهرم كبودنذرعباسم به تن كرده كفن، روزتاسوعاشده سقاي منبارها لعن اميه كرده است، خويش رانذر رقيه كرده استهرچه باشد اوبرايم بنده است، او بسوزد صاحبش شرمنده استدرقيامت عطر وبويش ميدهم، پيش مردم آبرويش مي دهم
$("div.commhtm img").each(function () { if ($(this).attr("em") != null) { $(this).attr("src","http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/"+$(this).attr("em")+".gif"); } });